جدول جو
جدول جو

معنی احمد بازی - جستجوی لغت در جدول جو

احمد بازی
احمد بن محمد بن اسماعیل بازی از محدثان بود، وی در زمرۀ محدثانی است که به بازیون مشهورند و به باز، قریه ای در شش فرسنگی مرو منسوبند، (ازتاج العروس)، رجوع به احمد بن محمد بن اسماعیل شود، در تداول امروز آنکه نقشی در تآتر و سینما، بر عهده دارد، و رجوع به بازیگر و بازی کردن و بازی کننده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَشْ شا)
احمد بن محمد بن اسماعیل بن ابراهیم... ابن بشار بشاری فوشنجی مکنی به ابوبکر. در فقه شاگرد ابوبکر چاچی شافعی بود. در نیشابور هفدهم رمضان سال 543 هجری قمری درگذشت. (از اللباب ج 1 ص 125)
لغت نامه دهخدا
بابری. سیزدهمین از پادشاهان بابری هند (از 1161 تا 1167 هجری قمری)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
احمد... از اکابر مشایخ نقشبندیه بود و مال و املاک و عیال و اولاد خود را که در بخارا داشته ترک گفت و برای دیدار شیخ الهی به روم رحلت کرد و به ارشاد عباد آغازید... پس از ایفای وظایف حج به اسلامبول بازگشت و در سال 992 هجری قمری در 73 سالگی درگذشت. و در همانجا مدفون گردید. (از ریحانه الادب ج 1 ص 146)
لغت نامه دهخدا
جامی. شمس الدین. و خواجه یوسف برهان که ترجمه او در حبط ج 2 ص 240 مسطور است، از اولاد اوست
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
داعی. از قدمای شعرای عثمانی است و از پیوستگان شاهزاده سلیمان چلبی پسر یلدرم با یزیدخان. اصل او از مردم کرمیان بود و منظومه ای بنام جنگ نامه و بعضی مراسلات دارد و از اشعار اوست:
کوزم هیچ کورد یکک
وارمی بحق سورۀ طاها
بنم یارم کبی فتنه
بنم کو کلم کبی شیدا.
رجوع بقاموس الاعلام شود
لغت نامه دهخدا
(بُ)
احمد بن عبدالرحمن محدث بود. (منتهی الارب). در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
لغت نامه دهخدا
ابن ابراهیم بسری. محدث است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ غَ)
احمد بن محمد. رجوع به ابن البغوی در ریحانه الادب شود، پارچۀ جامه را نیز گویند که بر سر چوب درازی ببندند و هرگاه نثار بپاشند نثارچینان بدان از هوانثار بربایند. (برهان) (ناظم الاطباء). ابزاری بود که نثارچینان بر چوبها دارند تا نثار بر آن بربایند. (صحاح الفرس). پارچه ای که بر چوب درازی برای چیدن نثار بندند فخم است نه بفخم چه بای زایده است و ایشان از اصل کلمه پنداشته اند. (رشیدی) (از فرهنگ نظام) (انجمن آرا) (از آنندراج). پارچه ای است که بر دو سرش چوب بندند و از هوا نثار ربایند. (حاشیۀ فرهنگ اسدی خطی نخجوانی) :
از گهر گرد کردن بفخم
نه شکر چید هیچکس نه درم.
عنصری (از صحاح الفرس) (از لغت فرس اسدی ص 338)
لغت نامه دهخدا
(قَبْ با نی ی)
احمد بن لقمان از محدثان است. وی در جرجان (گرگان) درس حدیث گفته و حمزه بن یوسف گوید: از او عبدالرحمان بن حمدان روایت دارد. (سمعانی). در فرهنگ اسلامی، محدث به کسی اطلاق می شود که در نقل و بررسی احادیث پیامبر اسلام تخصص دارد. این افراد در جمع آوری، تصحیح و تجزیه و تحلیل روایات پیامبر (ص) نقش ویژه ای دارند و در فرآیند بررسی حدیث به گونه ای عمل می کنند که احادیث صحیح به طور دقیق به نسل های بعدی منتقل شود. به همین دلیل، محدثان از جایگاهی خاص در تاریخ اسلام برخوردارند.
لغت نامه دهخدا
(زَ)
احمد بن ابراهیم بن عجنس بن اسباط زبادی است. ابوسعید بن یونس وی را نام برده و از بطن زباد دانسته و گفته است ابوالفضل زبادی اندلسی برادر زبادی عبدالرحمن است. وی نقل حدیث کرده و بسال 332 هجری قمری درگذشته است. (از انساب سمعانی ذیل زبادی)
حمیر بن زباد بن یزید بن معدیکرب است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
کافی. فریدالدین احمد بن محمد ایزدیار. او دیوان انشاء سلطان غیاث الدین بن سام داشته و مداح او بوده است. و در نظم و نثر استاد بوده و در تذکره ها بعض اشعار او آمده است
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
ابن محمد الصاوی (1175-1241 هجری قمری). العارف باﷲ الشیخ احمد بن محمد الصاوی المالکی الخلوتی. مولده فی صاع الحجر بشاطی النیل من اقلیم الغربیه بمصر و کان والده من کبار الاولیاء. حفظ القرآن فی بلده ثم انتقل الی الجامع الازهر فی طلب العلم و ذلک سنه 1187. و او را مؤلفات عدیدۀ غیرمطبوعه است و از جمله کتب مطبوعۀ اوست:
1- الاسرار الربانیه و الفیوضات الرحمانیه علی الصلوات الدردیریه، و آن در مطبعه المیمنیه به سال 1305 ه.ق. بطبع رسیده است. 2- بلغه السالک لأقرب المسالک، و آن حاشیه ای است بر شرح الصغیر اقرب المسالک سیدی احمد الدردیر (فقه مالک) در بولاق به سال 1289 و در مصر1299 در دو جزء و در المطبعه الخیریه بسالهای 1310 و 1323 ه.ق. بطبع رسیده است. 3- حاشیه بر تفسیر الجلالین - أولها: الحمد ﷲ الذی انزل الفرقان مصدقاً لمن بین یدیه هدی و بشری للمتقین و بحاشیۀ آن تفسیر مذکور درچهار جزء که در بولاق به سال 1295 و نیز در چهار جزءدر مطبعهالشرفیه به سال 1327 ه.ق. بطبع رسیده است. 4- حاشیه علی شرح الخریده البهیه للشیخ احمد الدردیر، چاپ سنگی در مصر به سال 1285 و طبع حروفی بسال های 1291 و 1303 و در مطبعۀ عبدالرزاق به سال 1307 ه.ق. بطبع رسیده است. 5- حاشیه لشرح تحفه الاخوان فی علم البیان. انظر البولاقی (الشیخ علی). تبیان البیان علی حاشیه العلامه الصاوی لشرح تحفه الاخوان. 6- شرح منظومه الدردیر لأسمأاﷲ الحسنی، و آن در مصر... بطبع رسیده است. (معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
احمد بن محمد الطائی یکی از سرکردگان امراء در عصر عباسیان المعتمد علی اﷲ در سال 271 هجری قمری به دست خویش لواء مدینه، طریق مکه، و سپس ولایت کوفه و سواد آن، و طریق خراسان و سامراء، و شرطۀ بغداد، و خراج قطربل، و مسکن برای او بست، الموفق باللّه در سال 275 بر او خشم گرفت و او را باز داشت، و سپس رها ساخت و ولایت کوفه بدو سپرد، در آن ایام قرامطه در کوفه ظهور کرده بودند، طائی بر هر مردی از قرامطه در سال دیناری خراج نهاد و تا گاه مرگ ولایت کوفه داشت و هم در 281 هجری قمری بمرد، (اعلام زرکلی ج 1 ص 71)
لغت نامه دهخدا
عباسی. حاکم بامرالله ابوالعباس. یکی از کسانی که پس از معتصم در مصردعوی خلافت کرد. وی چهل سال و چندماه این دعوی داشت و در 701 هجری قمری درگذشت و قرب مقبرۀ سیدۀ نفیسه مدفون گردید و پس از وی پسرش مستکفی مدعی خلافت بود
لغت نامه دهخدا
قاری. محمد بن حسن راکتابی است بنام: مسائل احمد القاری. (کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
محمد بن ابی معتوج، از مردم باجهالزیت در ساحل و از خرۀ رصفه است، در آن نشو و نما کرده و از شاگردان محمد بن سعید ابروطی بوده است، حاضرجواب و بدیهه گو و شجاع بود و در حق ابوحاتم زینی و هجاء او گفته است:
ابا حاتم سدّ من اسفلک
بشی ٔ هو الشطر من منزلک،
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا